بشکن بشکنه
واااااااای خدا جونم ممنونم بابت این پسرک باهوش.
آریامهر عزیزم خیلی دوست دارم . دیشب سه تایی داشتیم ترانه میخوندیم و آریامهریم دست میزد و من و باباش بشکن میزدیم ، آریامهریم به ما نگاه کرد دید بشکن میزنیم شروع کرد به بشکن زدن .
واااااااااااااااااااااااای خدا جونم . اگه بدونید توی اون لحظه حس میکردم دنیا مال منه . فدای دونه دونه انگشتای ظریفت بشم عشق مامی.
این روزا حسابی درگیر کارای خونه تکونی بودم و کارای تولد خوشگل پسرم. مامی فدات بشه جینگل من ، داری یک ساله میشی. یـــــــــــــــک سال با همه ی استرس و نگرانی بزرگ کردن یه نی نی ناز اونم با وجود یه مامان بی تجربه و کم سن . الان دارم از خوشحالی اشک میریزم. پسرک من یک ساله شده. اونی که وقتی دنیا اومد 4100 گرم وزن و 52 سانتیمتر قد داشت و الان 11 کیلو شده و قدش 79 سانتیمتره. مردی شده واسه خودش، عاشقتم عشقم . میپرستمت آریامهری. الهی که فدای اون گریه های نمکیت بشم که موقع دنیا اومدنت با بغل من آروم شد و اشکهای من........................ از شوق مادر شدن از استرس و .........از درد سزارین . از اونموقع تقریبا یک سال میگذره. از روزی که برای اولین بار فهمیدم چرا مامانم تو هر شرایطی پیشمه، چرا الان اونم داره مثل من گریه میکنه ، چرا همیشه نگرانمه؟ منم مامان شده بودم قربونت برم عزیزکم
ممنونتم که با وجود نازنینت این همه شادی و برکت آوردی به زندگی من و باباییت . دیوونه وار میپرستمت