آریامهرآریامهر، تا این لحظه: 12 سال و 9 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

آریامهر و اهورا

اندر احوالات داداشی ها

دو سه روزی میشه که اهورا غلت میزنه. در عرض چند دقیقه کل اتاق رو میگرده.از دیروز از خودش صدا درمیاره و بلند و پشت سرهم میگه ( اوووووووووووو ). صداش یه جورایی مردانه و بلنده. موهاش هم بلند شده. خیلی شیرین و تو دل برو و نازه. مخصوصا وقتی باهاش حرف بزنیم. فرقی نداره که کی حرف بزنه فقط براش دلبری میکنه و میخنده. آریا کلی ذوق میکنه وقتی اهورا غلت میزنه یا صدا درمیاره. به من میگه(mamani jyan blay mn shukl gola buva. avanda avanday le hatuva) مامانی جون داداش من خداروشکر بزرگ شده و اینقده اینقده شده. بعد با دستاش نشون میده که چقده بزرگ شده. وقتی دلش برا اهورا تنگ میشه محکم بغلش میگیره و بوسه بارونش میکنه و باهاش حرف میزنه...
29 مرداد 1393

این چند روز

سه شنبه 93/4/3 رفتیم خونه ی جاریم و شام رو آماده کردیم و بردیم پارک شهرک خوردیم و آخر شب بعداز پارک تا ساعت 2و نیم نصفه شب با ماشین دور زدیم که خیلی خوش گذشت. چهارشنبه 93/4/4 عمه جونم گفت که میان خونه ی ما. خیلی خوشحال شدم. واسه نهار اومدن.عصر هم چای و تخمه رو برداشتیم بردیم پارک روبروی خونه مون خوردیم و بچه ها یه کم بازی کردند و اهورا توی کالسکه اش خواب بود.   اینم سرسره ی حلزونی که کلی خاطره ی بچگیم باهاش زنده میشه.یادش بخیر بعداز پارک نذاشتم برن خونه شون و برگشتیم خونه ی ما .وقتی رسیدیم خونه بازی ایران -بوسنی تازه شروع شده بود. حیف ...
5 تير 1393
1