گردش پدر و پسری
امروز صبح بعد از اینکه صبحونه ی پدر و پسر و اماده کردم و خوردند، بابایی آریامهر آماده شد بره بیرون که آقای آریامهر عزیز طبق معمول لباساشو آورد که بله منم میرم با باباییم.
هیچی دیگه بابایی گفت آماده شو میریم فوتبال.
الانم بیرونن و من تنهام ، میخوام برم و کارای عقب مونده ام رو سرو سامان بدم.
عاششششششششقتم پسر آریایی ام.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی