آریامهرآریامهر، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

آریامهر و اهورا

شیرین عسل مامی و بچه های کوچه

سلام جینگولکم خوبی نفسم؟ امروز جیگر طلامو بردم تو کوچه (آخه ما که حیاط نداریم)تقریبا ساعت١٢:٣٠ ظهر بود .هوا عالی بود و روروکشم بردم کوچه و کفش های جیک جیک دارشم پوشوندم و با توپ باهاش بازی میکردم که دوتا از بچه های همسایه ها از مدرسه برگشتن و اومدن پیش آریامهری و کم کم دیدم بـــــــــــــــــــــله کل بچه های کوچه هستن . (لابد ماماناشون کلی فحش دادن بهم که سر ظهری بچه ها رو کشیدم تو کوچه . ولی من که نگفتم بیان ،خودشون اومدن) خلاصه که کلی کیف کرد با صدای جیک جیک کفشاش و همش پاهاشو میکوبید به زمین ( چپ راست چپ راست چپ راست) فدای پاهای نازت برم. کلی هم با بچه ها توپ بازی کرد. ...
2 اسفند 1391

بازی و .......

سلام شیطون پسر مامی امروز موقع لباس عوض کردن هوس بازی کردی و از دستم فرار کردی و رفتی رو تشک . خودتو قایم کردی زیر پتوها. منم که از خداخواسته (هههههههههههههه) اومدم دنبالت و گفتم الان خوشکل پسر لختمو میخورم و شمام که ماشالله از من بدتر عشق بازی کردنی ، واسه خودت قهقه هایی میزدی که میخواستم بخورمت واقعا بعد از کلی بازی با گل پسری و ساندویچ کردن گل پسری، یه عکس ازش کشیدم بخورمت شیطون بلای من ماشالله یادتون نره هااااا ...
1 اسفند 1391

موندم چجوری رفته اونجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام پسر شیطون بلا وای وای وای که چه کار خطرناکی کردی امروز خدا رو شکر که قند عسلم چیزیش نشد نمیدونم چجوری رفتی اون بالا ولی از این به بعد دیگه باید خیلی خیلی بیشتر از قبل مواظبت باشم و حواسم بهت باشه . اخه قند عسلم بزرگ شده و قدش بلند شده.     ...
30 بهمن 1391

آریامهر و روروک دایی جون

سلام به همه دوست جونی ها آریامهر روروک سنتی میرونه اونم ماله داییشو ، کامیارجونم الان ٦ سالشه ولی مامانم روروکشو نگه داشته بود و الان که آریامهر میخواد راه بیافته روروک رو آوردیم خونه خودمون تا آریامهری حسابی راه بره و بازی کنه. یادش بخیر اولین بار که روروک رو دادیم دست کامیار خیلی سریع اونو گرفت و تند تند مستقیم رفت ولی بلد نبود باهاش دور بزنه و هرجا گیر میکرد داد میزد و مام باید میرفتیم و روروکش رو تو مسیر مستقیم میذاشتیم. الانم آریامهرم دقیقا اونجوریه و فقط مستقیم میرونه . قربون دست فرمون گل پسرم که به داییش رفته . عاشششششششق هردوتاییتونم عزیزای من . (دلم برا داداش کوچولوم خیلی تنگ شده ) امروز باهاش تلفنی...
16 بهمن 1391

پسرم بزرگ شده

قربون پسر خوشکلم بشم که روز بروز شیرینتر میشه و منم روز بروز بیشتر عاشق خودش میکنه. بهت میگم آریامهرم سلام و دست راستمو میارم جلو و شمام دست راستتو میاری و دستمو میگیری و میخندی ( به همه دست میدی ). آریامهری بای بای کن و زود دست راستتو میبری بالا و بای بای میکنی. هرچیز خوشمزه ای که میخوری ، سرتو تکون میدی ( به نشانه ی رضایت) و میگی ناییم ناییم. وای وای وقتی بفهمی آدامس دارم تو دهنم، دهنتو به زور میچسبونی به لبامو آدامسمو میخوای،اگه موفق نشدی با دست از تو دهنم درش میاری.(چه کاریه آخه جوجو) توپ و میندازم بهت تو هم میری دنبالشو از همونجا با دست هلش میدی طرفم و به نشانه ی رضایت میخندی. به من میگی { ما } یا { دا } ، ...
15 بهمن 1391

باهوش پسر من

  سلام پسر خوشکل مامان   بزرگترین عیدی من ، پسر نوروزی و شیرین عسلکم ، خیلی دوست دارم در واقع عاشقتم . من مامانتم ولی گاهی وقتا میشم تا تو رو بخندونم، کودک میشم تا بتونم درکت کنم و باهات بازی کنم . من هر کاری میکنم چون دوست دارم آریامهرم. بهت میگم آریامهر دست دستی کن ، دست میزنی برای مامان .   آریامهر داللی کن واسه مامانی ، سرتو برام میچرخونی . به محض اینکه موبایل یا تلفن رو میبینی بلند داد میزنی و کشیده میگی : اَ اَ اَ................. . و اگه بهت ندیم جیغ میکشی . وقتی با مامانم حرف میزنم گوشی رو ازم میگیری و برای مامان جونی میخندی و حرف میزنی . بهت میگم ...
4 دی 1391

پسر قشنگ و شیطون من

سلام جوجوی مامان الهیییییییییییییییییی که من فدای این همه شیطونی تو قند عسلم بشم . تازگیها عجیییییب شیطون شدی . عاشق فوتبالی و کشتی . با باباجون کشتی میگیری . منم دستاتو میگیرم و دوتایی میدویم دنبال توپ.یه ضربه هایی به توپ میزنی که انگار چند ساله فوتبالیستی. الهی مامانی فدات بشه جینگولک شیطون بلا راستی یادم رفت بگم چند روزه که میتونی کشوها و کابینتا رو باز کنی و کلی خرابکاری و شیطنت میکنی ...
3 دی 1391