گردش گردش
امروز ساعت 7 صبح اومدیم بیرون از خونه و توی این هوای عالی رفتیم دره قاسملو و کلی گشتیم و خوش گذروندیم و گل پسری هم حسابی ماه بود و اصلا اذیت نکرد . رفتیم سیرو و بابایی یه آتیش عالی درست کرد و جوجه ها رو کباب کرد و ماهم نوش جان کردیم.(مزه اش عالی بود) . واسه نازنین پسرم لباس مناسب پوشوندم و کفشاشو پاش کردم اجازه دادم تنهایی بره و واسه خودش حسابی گشت و از طبیعت لذت برد . کلی گیاه و علف و از رو زمین میکند و به زور به من تعارف میکرد که بخورم هههههههههه . پسر مهربونه منه دیگه ، یه چند وقتیه یاد گرفته هرچی من بهش میدم بخوره ، اونم به من تعارف میکنه که بخورم. پسر خوش اخلاق و مهربونه منه دیگه.
یه عالمه فوتبال بازی کردیم و آریامهریم حسابی ذوق کرده بود از اینهمه آزادی که بهش داده بودیم.عصر که اومدیم خونه من و آریامهری رفتیم حموم و خوشکل پسرم خوشکلتر شد و از بس خسته بود ساعت 7 لالا کرد و بابایی هم زود رفت بغلش خوابید تا ساعت 11 خوابیدن.منم مجبور شدم تا ساعت یک که اینا بخوابن بیدار بمونم عاشقتم نفسم.همه وجودمی آریامهری