مُخ بابایی رو زدیم
موفق شدیم مُخ بابایی رو بزنیم هوراااااااااااا
دیروز عصر هم رفتیم واسه یکی یه دونه داداشم کادو تولد گرفتیم با بابایی . حالا عکسشو صبح میذارم اینجا. موقع خرید کادو آریامهر اینقده خوشش اومده بود از اسباب بازی فروشی ............. همش بلند بلند حرف میزد . یه چند روزیه که یاد گرفته اشاره میکنه به چیزی که میخواد ، توی مغازه به همه چی اشاره میکرد و یه خرابکاری هم کرد هاااااا. یه تفنگو برداشته بود (تفنگ که چه عرض کنم ، یه اسلحه به این گُندگی) بابایی هم گفت براش میگیرم حالا آریامهر ازش خوشش اومده که ماشالله به این زوری که داره اسلحه ی بیچاره رو محکم انداختش زمین ولی بیچاره زیاد زخمی نشد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی