آریامهرآریامهر، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه سن داره

آریامهر و اهورا

عزیز دلم

1391/8/16 10:31
نویسنده : مامان سمیرا
320 بازدید
اشتراک گذاری

فدات بشم مامان جان ببخشید که دیر اومدم تا برات بنویسم آخه از قبل عید قربان رفته بودیم خونه ی مامان جوون (مامان من). وای آریامهر چه کارا که با دایی جونی نمیکردید و چقدر ما رو میخندوندید. اخه داداش جوونم تو خودت کوچولویی ، آریامهرم میخوای بغل کنی ؟

چند روز پیش با مامان و بابام رفتیم طلافروشی که من طلا بگیرم بعد وقتی برمیگشتیم خونه ساعت ٥:٣٠ بود و موقع برگشتن دایی خان شما از مهد بود و رفتیم و دایی جونی رو از مهد برداشتیم ، به محض اینکه کامیار جونم سوار ماشین شد شما جیغ زدی و پریدی بغلش ، کامیارم از خداخواسته محکم بغلت کرده بود و برات حرف میزد خلاصه بعد از این که رسیدیم خونه شما بهونه گیری میکردی و گریه میکردی منم ازت عصبانی شدم و با عصبانیت باهات حرف زدم آخه اصلا و به هیچ روشی نمیشد آرومت کرد . کامیار هم خیلی جدی و با عصبانیت اومد جلو و به مامانم گفت تو نمیدونی من چقدر آریامهرو دوست دارم ؟ مگه تو نمیدونی من فقط همین یه خواهرزاده رو دارم ؟ مگه نمیدونین من داییشم و ناراحت میشم؟  مام فکر کردیم که چی شده این اینجوری میگه ، بعد ادامه داد و گفت : شما چقدر منو دوست دارید منم به این اندازه آریامهرم رو دوست دارم و نبینم که یه بار دیگه ازش عصبانی بشید و بد باهاش حرف بزنید.  تازه فهمیدم قضیه از چه قراره و خان داداش ما از چی ناراحته .

الهی من فدای دلت بشم دایی کوچولو فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

اینم یه عکس خوشکل از دایی و خواهرزاده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سپیده
16 آبان 91 13:06
چشم. ثبت شد http://koodakeman91.niniweblog.com/