آریامهرآریامهر، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 26 روز سن داره

آریامهر و اهورا

یه عالمه خبر

1392/12/10 16:18
نویسنده : مامان سمیرا
366 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوتا پسرای عزیزتر از جونم و همه ی دوستایی که احوالمونو پرسیدن و حسابی لطف داشتن.

حال همگیمون خوبه خدا رو شکر.

حالا شروع کنم به گفتن که یه عالمه حرف دارم.

یکم بهمن تولد برادرشوهرم بود و کیک تولدشو من درست کردم،یه کیک شکلاتی ساده و خوشمزه

کیک

دوم بهمن متوجه رویش یازدهمین و دوازدهمین دندان آریامهر گلم شدم(دو هفته ای میشد لثه هاش متورم شده بود و تب داشت).مبارکت باشه عزیز دلم. الان با وجود 12 تا دندون خوردن بیشتر خوراکی ها واسه قندعسلم راحت شده.

پنجشنبه سوم بهمن ،من و آریامهر و کامیار و ستاره رفتیم خونه ی عمه کوچیکه م. روز قبلش تولد پسر عمه ام اشکان بود و ما خبر نداشتیم و وقتی فهمیدیم دیروز تولدش بوده و براش جشن نگرفتن،سریع یه کیک گرفتیم و خونه رو تزیین کردیم و کلی اشکان و سورپرایز کردیم و تا نصفه های شب بکوب و برقص داشتیم و کلی خندیدیم و خوش گذروندیم.

سلام عزیزم

و اما خبر اصلی:

پنجم بهمن مامانم زایمان کرد و داداش مهیار عزیزم پا به دنیا گذاشت. از بس خوشکل و نازه که دل همه رو برده، بابای آریامهری اسمشو گذاشته خوش تیپ محل.

اینجا هنور حمومش نداده بودیم.

و اینم عکس بعداز حمام مهیار خوشمزه ی ما

خوشمزه ی من

سلام عزیزم

اینجا خونواده ی عمو کوچیکه م اومده بودن عیادت مامانم و اینم پسر نازشون آرسام 6 ماهه و آریامهر گل خودم

سلام عزیزم

27 بهمن رفتم واسه چکاپ ماهیانه ی خودم و اهورا جونم .

فشار خون و وزنم نرمال بود و ضربان قلب اهورا جونم 142 بود. خانم دکتر برام سونو نوشت. سونو رو انجام دادم و همه چیز خوب و طبیعی بود خداروشکر ولی به دلیل مشغله ی زیاد نتونستم جواب رو ببرم نشون دکتر بدم که چون میدونم مشکلی ندارم زیاد مهم نیست.

وزن اهورا جونم تقریبا دو کیلوگرم بود،با سونو های قبلی که حساب میکردم 31 هفته و 2 روز بود ولی آقای دکتر گفت که 32 هفته است.(قبلا یه جای دیگه میرفتم واسه سونو ،چون پدر دکتر فوت شده بودند از روی ناچاری رفتم یه سونوگرافی دیگه)حالا با سونوهای قبلی تا امروز 33 هفته رو تموم کردیم. با سونوی آخر 33هفته و 5 روز از بودن من با آقا اهورای شیطون میگذره.

سلام عزیزم

روز یکشنبه چهارم اسفند،خانواده ی عموهام و مادربزرگم و عمه هام اومدن دیدن داداش کوچولوم (جز خانواده ی عمو دومی که کار داشتن و روز پنجشنبه 8 اسفند اومدن ).

خلاصه که این مدت هم ما خونه ی بابام بودیم و هرروز کلی مهمون داشتیم بخاطر ورود مهیار خوشکلم.

 پنجشنبه هشتم اسفند که خونواده ی عمو دومی اومده بودن خونمون،عمه کوچیکه رو هم دعوت کردیم که بیاد و بعداز رفتن مهمونا نذاشتیم که عمه بره.هشتم اسفند  تولد کامیار جونم بود،هفت سالگی رو تموم کرد و وارد هشت شد.

اینم کیک تولد داداشی جونم.(توسط آریاجون ناخنک زده شده قبل از اینکه به عکس کشیدن برسه)

 

داداش عزیزم تولدت هزاران بار مبارک باشه. هزار ساله بشی عزیزم. خیلی دوست دارم.(امسال ب دلیل اینکه مامانم تازه زایمان کرده ،جشن نداشتیم ایشالله سالهای بعد جشن میگیریم.)

سلام عزیزم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سهيلا مامان وانيا
10 اسفند 92 0:29
سلام.چه پسر نازي داريداداش كوچولوت هم مبارك ايشالله زير سايه پدر و مادرش بزرگ بشه و ايشالله اهورا جونم به سلامتي دنيا بياد.خوشحال ميشم به وب ما هم سر بزنيد مرسي
مامان سمیرا
پاسخ
خیلی ممنونم عزیزم. چشم حتما سر میزنیم
مامان جون محمدامین
14 اسفند 92 18:29
عزیزم قدم نو رسیده مبارک.خدا حفظش کنه .ماشالله چقدر هم خوشگله .دایی کوچولوی آریامهر همبازی خوبی براش میشه
مامان سمیرا
پاسخ
ممنونم خانمی. خدا پسر کوچولوی شما رو هم حفظ کنه ایشالله.بله هم همبازی آریامهر میشه هم همبازی اهورا
مامان دانیال-ویانا
22 اسفند 92 16:07
سلام عزیز دلم خوبی خواهر عزیزم ایشالا صحیح و سالم زایمان کنی دخمل منم دنیا اومد52روزشه ای جان داداشیه خودتهههههههههه قربونش برم چه نازه خدا حفظش کنه این آدرس دخمل مائه دوست داشتی بیا http://www.viyana_92.niniweblog.com راستی گلم اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن
مامان سمیرا
پاسخ
سلام خانمی تو خوبی؟ممنون عزیزم. بسلامتی ایشالله .خوشحال شدم. اومدم وبشم دیدم بله داداش کوچولوتر از آریامهرم دارم لینکتون کردم عزیزم