آریامهرآریامهر، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

آریامهر و اهورا

تنیس

مامان جوون امروز صبح با بابایی رفتیم باشگاه تنیس و تو اولین بارت بود که اونجا رو دیدی . از دیدن اونهمه توپ خیلی ذوق کردی و همش میخواستی بری توپها رو بگیری . الان یه مدته که از خودت صداهای بلند در میاری و جیغ میکشی وهمش میگی : ایّ ایّ ، امممممممممممممممما . فدات شم عسلم بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس ببخشید یادم رفت ازت عکس بگیرم ، قول میدم دفعه ی بعدی یادم نره ...
21 مهر 1391

بادکنک

عزیزم الان توی روروکی و داری با بادکنک بازی میکنی ، عاشق بادکنک وتوپی ،مخصوصا اگه آبی باشه. بادکنکها رو با یه دستت میگیری و با دست دیگه ات میکشیش که صداش در بیاد، از صدای بادکنک هم خوشت میاد جینگیلی من. تازگیها یاد گرفتی با روروک راه بری . انقدر تند میری که نگو،من هرجا میرم بدو خودت رو بهم میرسونی.الهی من فدای پاهای کوچولوت بشم پسر عزیزم ...
20 مهر 1391

مامان آریامهر نوشته

عزیزم خدا رو شکر که امشب خوب خوابیدی،ببین وقتی بیدار شدی چقدر نازی. الان یه کم هوا سرد شده،شبا وقتی میخوابی برات سرهم میپوشم تا وقتی با پاهای کوچولوت پتو رو از روی بدن خوشکلت میبری کنار سرما نخوری    اینجا داری با بابایی حرف میزنی و میخندی ...
19 مهر 1391

بماند تا همیشه

 امروز اولین روزیه که اینجا رو ساختم. اینجا رو درست کردم تا ب هنگام پیری نیز یادم بماند لحظات زیبای با تو بودن را. امروز آریامهر عزیز من 5 ماه و 19 روز است که ب آغوشم آمده . 19مهر 91
19 مهر 1391