روز پدر و چهارمین سالگرد ازدواجمون
پدرم ، همسرم ،روزتان مبارک باد دلم تنگ شده واسه چهار سال قبل. واسه لباس عروسی که هر کاری میکنم به تنم نمیره،واسه وقتایی که تا ظهر میخوابیدم و... خدایا شکرت بخاطر همه چیزایی که دادی و ندادی و میخوای بدی.... تصمیم گرفتیم امروز رو خونه نباشیم و از طبیعت بهاری لذت ببریم. وسایلمون رو جمع کردیم و رفتیم سمت جاده ی سردشت . یه جای خوب پیدا کردیم واسه نشستن که هم کنار رودخونه بود و هم جای بازی برای آریای عزیزم داشت. شوهری آتیش روشن کرد و به من گفت که جوجه ها رو آماده کنم،رفتم سراغ سبد و هرچی گشتم ظرف جوجه ها رو پیدا نکردم ...... یادمون افتاد از فریزر درنیاوردیمشون کلی ناراحت شدم و از دست خودم عصبانی...